سفیران آزادی وبلاگ سفیران آزادی خراسان جنوبی ــ طلیعه حکمت 92
| ||
شهید مطهری به طور کمال وتمام درمورد خوارج ،گروهی که از دین خارج شدند و به اشتباه افتادند ،در کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) و اسلا م نیازهای زمان صحبت کرده است.
کد فراگیر: 9200610/201
اینکه اینان گروهی بودند علی آنها را زاهدان احمق نامید. یکی از خصوصیات بارز آنها همین تنگ نظری آنها بود که در آخر ایمان علی را هم تکذیب کردند و گفتند مگر علی نماز هم می خواند؟؟انها هر کس را که گناهی مرتکب می شد را کافر میدانستند. آنها علی را مرتد شمردند به دلیل اینکه او از گناه اینکه حکمیت را پذیرفت توبه نکرد.آنها علی را منشا تمام اخلافات در دین دانستند.آنها اصل و روح دین را رها کرده بودند. پس از پایان یافتن جنگ نهروان ، دسته ای از خوارج گرد آمدند و بر کشته های خود می گریستند وآنان را به پارسایی و عبادت وصف می کردند.آنگاه گفتند :این فتنه ها که پدید آمد از سه تن برخاسته است : علی ،عمرو عاص و معاویه. تا این سه تن زنده اند کار مسلمانان راست نخواهد شد و سه تن مامور کشتن اینها شدند که عبدالرحمن پسر ملجم از بنی مراد کشتن علی را به عهده گرفت.اما تنها علی کشته شد...و دوتای دیگر با توطئه نحات یافتند.آنکه برمعاویه ضربت زد ،شمشیرش به ران او رسید و نهایتا زخمی شد و بعد با دارو درمان یافت.و دیگری که عمرو عاص بود ،به جای او کسی دیگر کشته شد..اما چرا؟؟آیا عمرو برای مامورش ناشناس بود؟؟اصلا چرا عمرو آن شب به مسجد نیامد؟آیا کسی اورا از توطئه آگاه کرده بود؟؟ معاویه می دانست تا علی زنده است دست یابی به خلافت برای او ممکن نیست.اشعث پسر قیس هم باعلی (ع) یکدل نبود.گفته اند پسر ملجم آن شب تا صبح نزد اشعث بود. اما شگفت تر پیدا شدن زنی به نام قطام است که ابن ملجم چون او را دید یک دل نه صد دل عاشق او شد و و درخواست ازدواج داد و قطام هم شرط را کشتن علی (ع) نهاد که او پدرم را کشته است. ببنید هوای نفس آدمی را تا کجا می برد؟؟تا جایی که شخصیتی مثل علی را بکشی...
از جمود فکری تا شهادت علی(ع)
شهادت علی (ع) به دلیل مبارزه با جمود فکری اولین جریان جمود فکری که در اسلام پیش آمد، جمودی است که خوارج به خرج دادند. اگر بخواهید بدانید جمود با اسلام چه کرده است، همین موضوع را در نظر بگیرید که علی بن ابیطالب را چی کشت ؟ یک وقت می گوییم علی را کی کشت و یک وقت می گوییم علی را چی کشت ؟ اگر بگوییم علی را کی کشت؟ البته عبدالرحمن بن ملجم، و اگر هم بگوییم علی را چی کشت، باید بگوییم جمود و خشک مغزی و خشکه مقدسی . ابن ابی الحدید می گوید : اگر می خواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که خوارج وقتی قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصا شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند. گفتند: ما می خواهیم خدا را عبادت کنیم و چون می خواهیم امر خیری را انجام دهیم، پس بهتر است که این کار را در یکی از شب های عزیز قدر انجام دهیم که اجر بیشتری ببریم ! همین هایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت می کردند. واقعا خیلی تاثر آور است. علی به جهالت و نادانی اینها ترحم کرد، تا آخر هم حقوق آنها را از بیت المال می داد و به اینها آزادی فکری می داد. خوارج از نظر علی (ع) خوارج به تعبیر امیر المومنین سوء نیت نداشتند، کج سلیقه بودند و جمود فکری داشتند. در نهج ابلاغه می فرماید : بعد از من خوارج را نکشید، اینها با اصحاب معاویه خیلی فرق دارند، اینها دنبال حق هستند ولی احمقند، اما آنها از اول دنبال باطل بودند و به آن هم رسیدند. جمله ی دیگری حضرت در باره ی خوارج دارد که خیلی عجیب است. این را همه نوشته اند که این جملات را حضرت بعد از فراغ از کشتن خوارج فرموده است. فرمود : من بودم که چشم فتنه را از سرش در آوردم. غیر از من احدی جرات این کار را نداشت. ... علی به جنگ کسانی رفت که " قائم الیل و صائم النهار" بودند، یعنی مردمانی که از سر شب تا صبح عبادت می کردند و روزها را روزه دار بودند و در پیشانی آن ها آثار سجده بود. چه کسی جرات داشت با اینها بجنگد ؟! فقط علی می توانست چون به ظاهر نگاه نمی کرد، اگر منافق می بودند مهم نبود ولی خیر، اینها شبها نماز می خواندند و روز ها روزه می گرفتند اما وجودشان برای اسلام خطر است، جامد هایی هستند که برای اسلام ضررشان از دشمنان اسلام بیشتر است. تاریخچه خوارج اینها گروهی از اصحاب امیر المونین بودند که در جنگ صفین حضور داشتند. اواخر این جنگ چندین ماهه، لشکر امیرالمومنین داشتند فاتح می شدند. در اینجا عمرو بن العاص نیرنگی به کار برد و دستور داد قرآن ها را به سر نیزه کنند. و بگویند بین ما و شما کتاب خداست. تا اینها این کار را کردند یک عده از اصحاب امیر المومنین بر خلاف قاعده ی جنگ که پیروی از دستور فرمانده است، دست از جنگ کشیدند و عده ای از اصحاب که در راس آنها مالک اشتر بود اعتنا نکردند. ولی افرادی که گول خورده بودند، فورا نزد علی آمدند که یا علی ! دستور بده مالک همین حالا عقب بکشد. حضرت فرمود : اینها دروغ می گویند، اینها نقشه است، اصلا معاویه اهل قرآن نیست و ... گفتند : نه ! بالاخره قرآن است. تو میگویی ما شمشیر به قرآن بزنیم؟! تو می گویی احترام قرآن را رعایت نکنیم ؟! فرمود ما به خاطر احترام به قرآن دستور جنگ می دهیم. البته قرآن احترام دارد. اما قرآن واقعی که وحی خداست در دل من است و ... اینجا پای حقیقت قرآن در میان است و نوشته ی روی کاغذ. اما مگر این افراد جامد خشک مغز این حرف ها را می فهمیدند؟! کار را به جایی رساندند که حضرت را تهدید کردند که یا بگو مالک برگردد یا تو را می کشیم ! چنگ متارکه شد. و بعد پیشنهاد حکمیت. حضرت عبدالله بن عباس را انتخاب کرد. همین خشکه مقدس ها گفتند: نه ! او قوم و خویش توست. یک نفر بی طرف باشد. از روی خشک مابی این حرف را زدند. حضرت گفتند مالک اشتر برود. گفتند : نه ! او را هم قبول نداریم. بعد خودشان آمدند و یک آدم کودن احمقی که تمایلات ضد علی داشت، یعنی ابو موسی اشعری را انتخاب کردند. و ابوموسی رفت و آن جریان مفتضح رسوا پدید آمد. اینجا بود که فهمیدند اشتباه کردند، ولی باز اشتباه خودشان را به طور دیگری توجیه کردند. نگفتند ما اشتباه کردیم که جنگ را رها کردیم. نگفتند ما اشتباه کردیم که ابو موسی را انتخاب کردیم. گفتند ما اشتباه کردیم که حکمیت را قبول کردیم و قبول حکمیت کفر است ! داوری کردن انسان کفر است ! چون " لا حکم الا لله "حکم مال خداست. دائما گفتند این کار غلط بود. آمدند سراغ علی که تو هم باید توبه کنی ! حضرت فرمود : حکمیت کار غلطی بود و شما کردید، ولی کفر نیست. گفتند: نه! حکمیت کفر است و باید توبه کنی. حضرت هم این کار را نکردند. و آنها گفتند : " کفر والله الرجل " به خدا این مرد کافر شده وحکم ارتداد علی را صادر کردند !!! و بعد خود اینها یاغی شدند و لذا به نام "خوارج" نامیده شدند. فقه خوارج فقه مخصوصی است. عقاید فقهی شان بسیار جامد است. گفتند تمام فرق اسلامی کافرند غیر از ما ! و هر کس گناه کبیره انجام دهد کافر است. یک فقه تنگ و تاریک که اصلا عملی نبود. به همین دلیل اینها بعدا منقرض شدند.
کد فراگیر: [ دوشنبه 92/9/25 ] [ 10:47 عصر ] [ طلیعه حکمت ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |